جدول جو
جدول جو

معنی همایون کنان - جستجوی لغت در جدول جو

همایون کنان
(هَُ کُ)
در حال مبارک باد گفتن:
رسولان رسیدند با ساو و باج
همایون کنان شاه را تخت و تاج.
نظامی.
رجوع به همایون کردن شود
لغت نامه دهخدا
همایون کنان
تهنیت و مبارک بادکنان: رسولان رسیدند با ساو وباج همایون کنان شاه را تخت و تاج. (گنجینه گنجوی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فِ فِ دَ تَ اَ کَ دَ)
مبارکباد دادن. (آنندراج از غوامض سخن). رجوع به همایون کنان شود
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
آنکه سبب شکوه و فرّ چیزی باشد:
همایون کن تاج و گاه و سریر
فرودآمد از تاجگاه سریر.
نظامی
لغت نامه دهخدا